شاید با همین نگرش هم برخی از فیلسوفان قدیم مدعی شدهاند:
اگر کسی بتواند دروغ بگوید این حکام شهرند که میتوانند بنا به مصلحت و برای تامین منافع کشور به شهروندان و دشمنان دروغ بگویند.
در مقام ارزیابی و داوری این دیدگاه، چند نکته را باید در نظر داشت:
1- حاکمان و مدیران، در بسیاری از موارد، انگیزه اصلیشان حفظ و بقای قدرت خود است، اما به دروغ متوسل میشوند با این توجیه که مصالح و منافع اجتماعی به بقای آنان گره خورده است و لذا حفظ و بقای قدرتشان، نگاهبان مصالح اجتماعی است. آنان در این دروغ نه تنها به «دیگر فریبی» رو میآورند که گاه در آن «خودفریبی» هم رخ میدهد. مطالعات میدانی دروغهای مدیران، نشانگر آن است که چونان خلطی نادر الوقوع نمینماید. به دیگر سخن، اگر انگیزههای گویندگان را در حسن و قبح اخلاقی مهم بدانیم (که طبعا اهمیت دارند) در بسیاری از موارد انگیزه منافع اجتماعی رنگ میبازند و منافع شخصی چونان بقای قدرت و حذف دشمنان و رقبا و... مکشوف میگردند.
2- اگر چه به ندرت مکتب اخلاقی با نظریه «کانت» در نفی و تقبیح مطلق دروغ همراهی میکند (چه این که او دروغ را در هر شرایط فردی و اجتماعی قبیح میشمرد) اما نمیتوان با این استدلال او همراه نشد که دروغگویی موجب بی اعتبار شدن سخن میشود و در نتیجه تمامی حقوق مبتنی بر قراردادهای اجتماعی را ضعیف و باطل میکند. این استدلال متین، موجب میگردد که نتوان سیاستمدار را در عرصه اظهارنظر، با دست باز دید که در موقعیتهای گوناگون، با بهانههای کوچک و بزرگ، دروغ را بر حقیقت ترجیح دهد. چه این که استفاده بی مورد و گاه بی رویه از این ابزار، به سلب اعتماد مردم از سیاستمداران میانجامد و حرفه سیاست را به حرفهای کم شرافت و یا بیشرافت تبدیل میکند.
3- رابطه دولت- ملت میتواند به دو شکل رخ بنماید: رابطهای فریبکارانه و دغلبازانه یا رابطهای صادقانه. تصویر اسلامی از رابطه دولت- ملت نوع اخیر آن است. سیاست به معنای دروغپردازی و دغلکاری، سیاستی مخدوش از منظر رهبران دینی- اسلامی بود. حال اگر سیاستمداران در جامعه اسلامی، از چونان ابزاری سود جویند، چونان رابطهای صادقانه شکل نمیگیرد.
4- این نکته حکیمانه، معروف و متداول است که هر دروغ، به دروغهای جدید منتهی میشود و دروغگو، برای پر کردن چالههای دروغ و بازسازی اعتماد، به دروغهای جدید متمسک میشود. این نکته در عرصه سیاست نیز راه مییابد. وقتی سیاستمدار در یک موضوع از دروغ بهره میجوید، چالشهای بعدی او را به دروغهای نو میکشاند. بویژه آن که در عصر ارتباطات و رسانه، پیگیری و سرکشی خبرنگاران و اصحاب اطلاعرسانی، او را راحت نمیگذارند و بالاخره این دور و تسلسل دروغ، باتلاق سیاستورزی او میشوند و او را در مرداب عفن و لجنزاری از عفونت دروغ مدفون میسازند.
5- این برداشت نیز تجربهای عمومی است که آفتاب حقیقت، همیشه پنهان نمیماند. دروغگویان در عرصه سیاست نیز تا مدتی میتوانند در قلعه دروغ امنیت کاذب بیابند و به کمک خویش، با پنهانکاری و فریب مردم را غافل و یا گمراه سازند. اما این قلعه موهوم، محکوم به فروپاشی است و پس از چندی رمزهای دروغ بر ملا میشوند و راستی از نادرستی خود را باز مینمایاند و در آن هنگامه است که احساس فریبخوردگی، چونان خورهای روان و روح مردمان را میآزارد و بذر کینه را میکارد و هیمنه نفرت را بر میآورد و سیاستمداران دروغپرداز را در شعلههای خود خاکستر میکند.
مقاله مرتبط: نسبت دروغ با حفظ «نظام اسلامی»
نظر شما